سوزد این دم نگاه بارانی
سینه ای پر زآه بارانی
دل غمین وفکار زین غصه
نادم از این گناه بارانی
سالهایی است چشممان کور است
چشمها سوی راه بارانی
باز هم ماه غم مجسم شد
آمد از راه ماه بارانی
چشمهای خواهری دلسوز
بنگرد سوی شاه ،بارانی
بانگاهش فلک سیه پوش است
با دلی بی پناه بارانی
|